آلبا نقش کماندویی را بازی میکند که خشم او در اولین فیلم انگلیسی زبان مولی سوریا، کارگردان اندونزیایی برانگیخته میشود.
جسیکا آلبا در فیلم “هشدار قرمز” در نقش رمبو درونی خود ظاهر میشود، جایی که افسر فعال ارتش ایالات متحده پس از وقوع تراژدی به خانه بازمیگردد و با فساد روبرو میشود که باید قبل از ترک دوباره آنجا را پاکسازی کند. اولین فیلم انگلیسیزبان موولی سوریا، کارگردان اندونزیایی، بهخوبی ساخته شده است اما بیش از حد فرمولی و کلیشهای است که نمیتواند به عنوان “ژانر ارتقا یافته” شناخته شود یا امضای شخصی آثار قبلی او را به خود اختصاص دهد. با این حال، این فیلمی اکشن و ملودرام هیجانانگیز و سرگرمکننده است که باید برای نتفلیکس خوب عمل کند.
پس از دو فیلم ابتدایی با مفهوم جذاب اما تا حدودی مبهم، سوریا با فیلم “مارلینا قاتل در چهار پرده” در سال ۲۰۱۸ تأثیر قاطعی گذاشت. آن “وسترن فمینیستی خارج از قانون” بهطور برجسته عناصری از هیجانانگیز انتقامی، کمدی سیاه و نقد اجتماعی شخصیتمحور را به هم پیوند میداد. اولین فیلم تجاریتر آمریکایی او نیز یک داستان انتقامجویی دیگر با یک زن قوی و توانمند در نقش اصلی است. اما این اولین فیلمی است که سوریا در نگارش فیلمنامه آن دستی نداشته است. فیلمنامهای که به او داده شده (که به “جان برانکاتو و جاش اولسن و هیلی گراس” نسبت داده شده) یک سلسله پیچیدگیهای خطرناک آشنا اما قابل قبول را ارائه میدهد که نتیجهای نسبتاً غیرشخصی به ارمغان میآورد.
ما اولین بار کماندو نیروهای ویژه پارکر کالوو (آلبا) را در سوریه میبینیم، جایی که او و یک راننده در تلاشند تا از آتش دشمن در صحرا فرار کنند. مأموریتشان مبهم باقی میماند، اما در هر صورت تنها او زنده میماند، تا اینکه به او اطلاع داده میشود که پدرش در آمریکا فوت کرده است. حامل این خبر بد، جسی (مارک وبر) است که اکنون کلانتر شهر زادگاه مشترکشان، کریشن، نیومکزیکو است. با این حال، پس از بازگشت، آن نام کتاب مقدسی با اتفاقات جاری که شامل یک سری دزدیهای زورگیرانه است، ناسازگار به نظر میرسد. او به زودی مشکوک میشود که این جنایات به برادر شرور جسی، الویس (جیک وری) مربوط است. اگر دخالتهای پدرشان، فرصتطلب سیاسی سناتور اژکیل سوان (آنتونی مایکل هال) نبود، او اکنون باید یک پرونده جنایی طولانی داشته باشد.
زیاد طول نمیکشد تا پارکر مشکوک شود که مرگ پدرش (آلخاندرو ده هویوس، که در فلشبکها دیده میشود) نه تصادف و نه خودکشی بوده است. احتمال بازی کثیف بیشتر میشود وقتی او متوجه میشود که الویس و گانگسترهایش اسلحههای نظامی سرقت شده را میفروشند — شاید آنها را در معدنهای متروکهای پنهان میکنند که “مکان مورد علاقه” پدرشان بود و او در یک فروریختگی مشکوک در آنجا مرده است.
در حالی که تحقیقات قهرمان ما آلودگیهای بیشتری را فاش میکند، معدود متحدان قابل اعتماد او شامل مایکی خوشمشرب محلی (گابریل باسو) و همکار نیروهای ویژه تیزهوشش اسپایدر (تون بل) هستند. این دو دستیار مرد در اینجا نقاط روشن یک گروه پشتیبانی قوی هستند، اگرچه هیچکس واقعاً ظرفیت آن شخصیت را ندارد (حتی هال، که فاصله زیادی از نقش خود در فیلم “شانزده شمع” دارد) تا نقش خود را بهیادماندنی کند.
آلبا به وضوح با قابلیتهای سخت پارکر جذب شده بود، که این کار کمی با گرایش پدرش به چاقوها به جای اسلحهها به آن جلوهای خاص داده است. ستاره فیلم خود را در لحظات اکشن مکرر قرار می دهد، هرچند که مبارزات همیشه کاملاً قانعکننده نیستند — همچنین انفجارها و دیگر جلوههای ویژه اینجا، و همچنین سقوطهای مکرر پارکر به صحنههای جرم، سرنخها، مکالمات افشاگرانه و غیره. فیلمنامه همچنین به موضوعات سیاسی مربوطه، از فعالیتهای غیرقانونی در “دارک وب” تا مسائل مهاجرت، اشاره میکند، هرچند به شکلی عمدی سطحی و “نمیخواهیم کسی را ناراحت کنیم”.
با این حال، “هشدار قرمز” به اندازه کافی شیک و پرحادثه است تا توجه بیننده را حفظ کند. سوریا هیچ استعداد بزرگی برای ساختن تعلیق یا ترتیب دادن صحنههای خشونتآمیز نشان نمیدهد. با این حال، فیلم ما را با یک حرکت روایی کافی به پیش میبرد، که با درخشش بصری که توسط فیلمبردار زو وایت و طراح تولید ناتاشا گراسیمووا به ارمغان آورده شده، حمایت میشود. کماثرتر موسیقی اصلی انیس روتوف است که از پارچه صوتی فرسودهای از بمبگذاریهای استاندارد اکشن به نظر میرسد.