دهه ۱۹۴۰ دورهای تحولآفرین برای سینمای وحشت بود. این دوره که به شدت تحت تأثیر جنگ جهانی دوم شکل گرفت، شاهد تغییری از موجودات ماورایی دهه ۱۹۳۰ به ترسهای انسانی و ظریفتر بود. حتی استودیوهایی مانند یونیورسال پیکچرز، که در دهه قبل هیولاهای معروفی مانند دراکولا و فرانکنشتاین را معرفی کرده بودند، به سمت داستانهای پیچیدهتر و روانشناسانه روی آوردند.
اگرچه بسیاری از فیلمهای ترسناک دهه ۱۹۴۰ اکنون بسیار قدیمی به نظر میرسند، اما همچنان میتوان آنها را به خاطر ماهیتشان تحسین کرد. همچنین دیدن اینکه برخی از کلیشهها و تکنیکها از کجا سرچشمه گرفتهاند، جالب است، چه در مورد اشارات فیلم Cat People باشد و چه اسطورهشناسی گرگینه در The Wolf Man. از این نظر، دهه ۱۹۴۰ هرچند که دوران طلایی وحشت نبود، اما نقشی مهم در آمادهسازی برای آثار ترسناک موفقتری که در دهه ۱۹۵۰ و به ویژه دهه ۱۹۶۰ به وجود آمدند، ایفا کرد. اینها بهترین فیلمهای ترسناک دهه ۱۹۴۰ هستند که بسیاری از آنها تا به امروز نیز به طرز وحشتناکی مرتبط باقی ماندهاند.
فیلم ‘The Lodger’ (1944)
کارگردان: جان برام
“شاید باور نکنید، اما میشود هم از چیزی متنفر بود و هم آن را دوست داشت.” The Lodger بازگویی تاریکی از افسانه جک قاتل است. داستان حول محور خوانندهای به نام کیتی لنگلی (با بازی مرل اوبرون) میچرخد که در لندن اتاقی اجاره کرده است، در حالی که اخبار قتلهای وحشتناک در منطقه وایتچپل در حال پخش شدن است. یکی از مستأجران دیگر، مردی مرموز به نام اسلید (با بازی لیرد کِرگار) است که رفتار عجیب و غریب و رفت و آمدهای شبانهاش به زودی شک و تردیدهایی را برمیانگیزد.
با اینکه این فیلم بیعیب و نقص نیست، The Lodger به واسطه فیلمبرداری اتمسفریک و خاص لوسین بالارد (از فیلمهای The Wild Bunch و True Grit) متمایز میشود. او تصاویری جذاب از کوچههای تاریک و خیابانهای پوشیده از مه خلق کرده است. از نظر بازیگری، برخی از اجراها به ملودرام نزدیک میشوند، اما کرگار بهعنوان ضدقهرمان بسیار عالی است. او بهطور متقاعدکنندهای هم ترسناک است و هم اقدامات خود را توجیه میکند و باعث میشود مخاطب باور کند که اسلید واقعاً فکر میکند کارهایش درست است. به جای اینکه یک شخصیت شرور کلیشهای باشد، او انگیزههای پیچیدهتری دارد و حتی برای توجیه جنایاتش به کتاب مقدس استناد میکند.
فیلم ‘The Queen of Spades’ (1949)
کارگردان: تورولد دیکنسون
“جیغ نزن! نترس!” The Queen of Spades یک فیلم وحشت گوتیک است که بر اساس داستان کوتاهی از نویسنده برجسته روس، الکساندر پوشکین ساخته شده است. داستان درباره کاپیتان هرمان سوورین (با بازی آنتون والبروک) است، سربازی که به شدت به دانستن راز برد در بازی ورق علاقهمند میشود. گفته میشود این راز در دست کنتس سالخوردهای (با بازی ادیث ایوانز) است که ظاهراً روح خود را به شیطان فروخته تا موفقیت کسب کند. داستان زمانی تیرهتر میشود که کنتس میمیرد و روح انتقامجوی او شروع به تعقیب سوورین میکند.
The Queen of Spades بینقص نیست، اما ویژگی خاصی دارد که باعث میشود اتمسفریکتر به نظر برسد. فیلم بدون شک یک ملودرام است، اما با استایلی اجرا شده است که از طراحی لباسها گرفته تا صحنهپردازی و فیلمبرداری، همه با دقت انجام شدهاند. طرح داستان نیز پیچیده است و با پیشرفت فیلم لایههای بیشتری از آن آشکار میشود. به همین دلایل، کارگردانان بعدی مانند وس اندرسون و مارتین اسکورسیزی این فیلم را تحسین کردهاند. اسکورسیزی آن را “یکی از معدود کلاسیکهای واقعی سینمای ماوراءالطبیعه” نامیده است.
فیلم ‘The Scarlet Claw’ (1944)
کارگردان: روی ویلیام نیل
“خانم عزیز، مواظب آن سگ باشید!” The Scarlet Claw هشتمین فیلم از سری فیلمهای شرلوک هلمز با بازی باسیل راثبون به عنوان کارآگاه و نایجل بروس در نقش همراه وفادارش، جان واتسون است. در این فیلم، این دو به یک روستای کانادایی میروند تا مرگ لیدی پنروز (با بازی گرترید استور) را که با گلو پاره شده پیدا شده است، بررسی کنند. روستاییان معتقدند که یک موجود افسانهای و روح مانند مسئول این قتل است، اما هلمز به دست انسانی مشکوک است.
The Scarlet Claw با نوشتاری محکم، جلوههای ویژهای که جلوتر از زمان خود بودند، و بازیهای متعهدانه از بازیگران اصلی فیلم متمایز میشود.
در حالی که در ابتدا به نظر میرسد که داستان مشابه The Hound of the Baskervilles باشد، The Scarlet Claw در نهایت به داستانی منحصربهفرد تبدیل میشود که آن را به یکی از فیلمهای جذابتر این سری تبدیل میکند. باید اذعان کرد که داستان کمی شبیه چیزی است که از Scooby-Doo بیرون آمده، اما این لزوماً چیز بدی نیست، به خصوص اینکه حالتی خودآگاه اما به اندازه کافی ترسناک حفظ میکند.
فیلم ‘Cat People’ (1942)
کارگردان: ژاک تورنر
“به هر زنی که در خیابان میبینم حسادت میکنم.” Cat People یک فیلم وحشت شاخص است که توسط تهیهکننده تأثیرگذار وال لوتون (از فیلمهای I Walked With a Zombie و The Ghost Ship) ساخته شده است. سیمون سیمون در نقش ایرنا دوبروفنا، مهاجری صرب در نیویورک، بازی میکند که معتقد است اگر احساساتی یا عصبانی شود، به یک پلنگ کشنده تبدیل خواهد شد. او با الیور رید (با بازی کنت اسمیت) ازدواج میکند، اما به دلیل ترسهایش، رابطهشان کامل نمیشود.
Cat People به خاطر ظرافت نسبیاش مشهور است، از سایهها و اشارات استفاده میکند و بیشتر بهطور ضمنی میگوید تا اینکه نشان دهد. مطمئناً، صحنههای صدابرداری شده گاهی مصنوعی به نظر میرسند، اما بازیگری و داستانسرایی به طرز پیچیدهای اتمسفریک و روانشناسانه است. در واقع، بسیاری از منتقدان این فیلم را به عنوان بیانیهای درباره سرکوب و نگرانیهای مردانه در مورد جنسیت زنانه تفسیر کردهاند.
فیلم ‘The Body Snatcher’ (1945)
کارگردان: رابرت وایز
“من خودم هم آدم بدی هستم.” The Body Snatcher که محصول دیگری از وال لوتون است و در اصل یک داستان کوتاه از رابرت لوئیس استیونسون میباشد، داستان دکتر مکفارلین (با بازی هنری دانیل) را روایت میکند، جراح معتبری که به طور مخفیانه به یک جنازهدزد به نام جان گری (با بازی بوریس کارلوف) وابسته است تا برای آزمایشات پزشکی خود جنازههای تازه تهیه کند. روشهای گری به تدریج غیرقانونیتر میشود و از دزدی جنازه به قتل آشکار میرسد.
The Body Snatcher فوقالعاده ترسناک است و چندین لحظه قدرتمند در آن وجود دارد، به ویژه یکی از فورانهای ناگهانی و خشونتآمیز.
بلا لوگوسی نیز در نقش یک سرایدار باجگیر ظاهر میشود که آخرین همکاری از هشت همکاری لوگوسی و کارلوف است. کارلوف که نقطه درخشان فیلم است، به طرز فوقالعادهای ترسناک است و چندین لحظه تأثیرگذار در اینجا دارد، به ویژه یکی از فورانهای ناگهانی و خشونتآمیز. The Body Snatcher به دلیل داشتن طنز سیاه در زیرلایههای خود و نیز وجود برخی از اشارات جسورانه در دیالوگها، مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
فیلم ‘The Spiral Staircase’ (1946)
کارگردان: رابرت سیودماک
“تنها چیزی که مانع از این میشود که تو را کتک بزنم، این است که احتمالاً گردنت میشکند.” این تریلر روانشناسانه ترکیبی از ژانر وحشت و نوآر است. دوروتی مکگوایر نقش هلن را بازی میکند، زن جوانی که لال است و به عنوان خدمتکار در یک عمارت دورافتاده کار میکند. در حالی که یک قاتل زنجیرهای در شهر نزدیک، زنانی با نقص جسمانی را هدف قرار میدهد، هلن به تدریج بیشتر از این میترسد که او نیز قربانی بعدی باشد.
The Spiral Staircase به خاطر نماهای نقطهنظر نوآورانهاش، به ویژه از دیدگاه قاتل، متمایز است.
طرح داستان به نسبت ساده است، اما سبک فیلم در زمان خود نوآورانه بود. برای مثال، فیلم از نماهای نقطهنظر (POV) زیادی استفاده میکند که در آن زمان تازه و جدید بودند، به خصوص از دیدگاه قاتل. در واقع، The Spiral Staircase با داشتن قاتلی مرموز و حضور غالب شخصیتهای زن، به عنوان پیشگام زیرژانر اسلشر شناخته میشود. علاوه بر این، این فیلم نسبت به بسیاری از فیلمهای وحشتآور زمان خود برتر است، زیرا شخصیتهای منفی عمدتاً عادی و منطقی به نظر میرسند، نه شیطانی، که این امر آنها را تهدیدآمیزتر میکند.
فیلم ‘Abbot and Costello Meet Frankenstein’ (1948)
کارگردان: چارلز بارتون
“میدانم که چیزی به نام دراکولا وجود ندارد.” در انتهای طیف سبکتر، این کمدی-وحشت محبوب قرار دارد که زوج معروف کمدی، باد ابوت و لو کاستلو را با هیولاهای کلاسیک یونیورسال متحد میکند. آنها نقش دو کارگر حمل بار دست و پا چلفتی را بازی میکنند که مسئول تحویل جعبههایی هستند که بقایای کنت دراکولا (با بازی بلا لوگوسی) و هیولای فرانکنشتاین (با بازی گلن استرنج) را به یک موزه مومی منتقل میکنند، اما توطئههای شومی در جریان است.
این فیلم نمایانگر بهترین کارهای ابوت و کاستلو است که اجازه میدهد استعدادهای کمدی خود را بدون خدشهدار کردن شأن هیولاهای نمادین به نمایش بگذارند، که این امر کار آسانی نبود. Abbot and Costello Meet Frankenstein موفقیت بزرگی بود و راه را برای فیلمهای بیشتری که کمدینها و موجودات ترسناک مختلف را در کنار هم قرار میدادند، هموار کرد. همچنین به ساختن الگویی کمک کرد که در دهههای بعدی بسیاری از کمدیهای وحشتآور از آن تقلید کردند.
فیلم ‘The Picture of Dorian Gray’ (1945)
کارگردان: آلبرت لوین
“من به آدمها بیشتر از اصول علاقه دارم و به آدمهای بدون اصول بیشتر از هر چیز دیگری.” دوریان (با بازی هورد هتفیلد) جوانی خوشچهره و خوشگذران است که آرزو میکند پرترهاش به جای خودش پیر شود و عواقب اعمالش را تحمل کند. او در زندگی پر از افراط و خوشگذرانی غرق میشود و آرزویش به حقیقت میپیوندد—پرتره او بهتدریج زشتتر و فاسدتر میشود، در حالی که خود دوریان جوان و بیعیب و نقص باقی میماند. اما او نمیتواند برای همیشه از گناهانش فرار کند.
نویسندگی فیلم، بهویژه از لحاظ استفاده از استعارهها و عبارات بلیغ، بسیار خوب است و منعکسکننده منبع اصلی درخشان آن است.
این فیلم اقتباسی مؤثر از رمان کلاسیک اسکار وایلد است که دارای دیالوگهای تیز، جلوههای ویژه چشمگیر (برای زمان خود)، تعلیق فراوان گوتیک (که جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری را به دست آورد)، و موسیقی پیانوهای مرموز است. این فیلم درباره غرور، تمایل و هزینه جاودانگی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. نویسندگی فیلم بهویژه در استفاده از استعارهها و عبارات بلیغ بسیار برجسته است و منبع اصلی درخشان را به خوبی منعکس میکند.
فیلم ‘The Wolf Man’ (1941)
کارگردان: جرج واگنر
“همانطور که باران وارد خاک میشود، رودخانه وارد دریا میشود، اشکها نیز به سرنوشت محتوم خود میرسند.” لری تالبوت (با بازی لون چینی جونیور) به خانه اجدادی خود در ولز بازمیگردد، جایی که تلاش میکند رابطهاش را با پدر از همگسیختهاش ترمیم کند. پس از گاز گرفتن توسط یک گرگینه در یک برخورد تصادفی در جنگل، لری نفرین میشود تا در زمان کامل شدن ماه به یک موجود خطرناک تبدیل شود و تهدیدی برای عزیزانش باشد.
The Wolf Man بهطور ساده یک داستان قدرتمند و تراژیک است که در آن یک فرد درستکار با جنبههای تاریک و غیرقابل کنترل طبیعت خود مبارزه میکند.
این فیلم نه تنها یکی از ارکان وحشت یونیورسال است، بلکه داستان اصلی و تعریفکننده زیرژانر گرگینه است. بسیاری از کلیشههای این زیرژانر از اینجا سرچشمه میگیرند، مانند اینکه ماه محرک تغییر شکل است و گلولههای نقرهای تنها چیزی هستند که میتوانند این موجودات را بکشند. اما بیشتر از همه، The Wolf Man یک داستان قدرتمند و تراژیک است که در آن فردی درستکار با جنبههای تاریک و غیرقابل کنترل طبیعت خود مبارزه میکند.
فیلم ‘Dead of Night’ (1945)
کارگردان: آلبرتو کاوالکانتی، چارلز کریچتون، بازیل دیردن، و رابرت هامر
“نمیتوانی یک روح را فریب بدهی.” این فیلم بریتانیایی برجسته در ژانر وحشت، مجموعهای از پنج داستان ماوراء طبیعی است که توسط فیلمسازان مختلف کارگردانی شده و در یک روایت کلی درباره مهمانان یک خانه روستایی که نوبتی داستانهای ترسناک تعریف میکنند، به هم متصل میشوند. داستانهای آنها از یک آینه تسخیر شده و یک مهمانی کودکان ارواح گرفته تا راننده اسرارآمیز نعشکش و یک عروسکگردان که توسط عروسک شیطانیاش شکنجه میشود، متغیر است.
Dead of Night با استفاده از دیالوگهای باورپذیر، نورپردازی درخشان، اجراهای قوی، ساختار روایی دایرهای و موسیقی ارکسترال ترسناک، این داستانهای مختلف را به یک کل منسجم پیوند میدهد.
Dead of Night به طرز ماهرانهای این داستانهای متفاوت را به یک کل منسجم تبدیل میکند و فضایی واقعاً دلهرهآور ایجاد میکند که در زمان خود بسیار جلوتر از فیلمهای وحشت دیگر بود. این فیلم با دیالوگهای باورپذیر، نورپردازی درخشان، اجراهای قوی، ساختار روایی دایرهای و موسیقی ارکسترال ترسناک به یک اثر ماندگار تبدیل شده است.