نقد فیلم «Alien: Romulus» با این عنوان آغاز میشود: «شوک و هیبت اولیه از بین رفته است، اما این فیلم به عنوان یک تجربه وحشتناک شبیه به بازیهای ویدئویی عمل میکند.» فیلم «Alien: Romulus» هفتمین فیلم در این فرانچایز است، و با هر بار انتشار یک فیلم جدید، حتی اگر مانند «پرومتئوس» پر از اسطورهشناسی باشد، همواره این امید وجود دارد که بتوانیم طعم شوک و هیبت فیلم اصلی «بیگانه» را که ۴۵ سال پیش منتشر شد، دوباره تجربه کنیم.
فیلم «بیگانگان» در سال ۱۹۸۶ توانست آن حس را به اندازه کافی بازآفرینی کند تا به عنوان یک اثر کلاسیک شناخته شود — و اگرچه «بیگانه ۳» (۱۹۹۲) توسط همه، حتی کارگردانش «دیوید فینچر»، مورد نفرت است، اما همیشه حس میکنم که این فیلم به شیوهای آرام و ناخوشایند قدرت خاصی دارد. اما از فیلم «بیگانه: رستاخیز» به بعد (که وقتی عنوان فیلم شبیه به یک پیشنهاد برای سهامداران است، نشانه خوبی نیست)، این سری بیشتر بر اساس نوستالژی و هیجانهای قدیمی فضا-هیولاها پیش رفته تا ترس و وحشت واقعی. حقیقت این است که هر چه بیشتر از فیلمهای «بیگانه» را ببینید، کمتر به عنوان یک کابوس شما را تحت تاثیر قرار میدهند.
با این اوصاف، وقتی میگویم «Alien: Romulus» یکی از بهترین دنبالههای «بیگانه» است، و در ارائه حس خزنده و ترسناک موفقتر از سه فیلم اخیر عمل میکند، به این معنی نیست که شوک و هیبت بازگشته یا این که فیلم به طرز نوآورانهای این سری را بازآفرینی کرده است. برعکس، این فیلم بیشتر شبیه به یک سواری هیجانانگیز و کارآمد است که مثل یک بازی ویدئویی بستهبندی شده است. اما در این سطح، یک اثر ترسناک مطمئن، با فیلمبرداری خلاقانه و در مواقعی اعصابخردکن است. فیلم در دورهای بین «بیگانه» و «بیگانگان» اتفاق میافتد، که این راهی برای بازگشت به گذشته بدون درگیر شدن با پیچیدگیهای داستانی پیشدرآمدها است.
بیشتر داستان در یک ایستگاه فضایی گسترده و متروکه رخ میدهد، شبیه به «نسترومو»، که از کار افتاده و در فضا شناور است. «رین کارادین» (با بازی «کیلی اسپینی»)، یک کارگر معدن، فریب میخورد تا به گروهی از چهار شورشی جوان بپیوندد که قصد دارند از کلونی معدنی «جکسون استار» فرار کنند، که اساساً یک زندان شرکتی دیستوپیایی بدون نور روز است. (رین، پس از به دست آوردن اجازه سفر، متوجه میشود که سیاست تغییر کرده و اکنون باید ۱۲,۰۰۰ ساعت دیگر — یعنی پنج سال — کار کند تا حق سفر پیدا کند.) اگر او و گروه شورشیاش بتوانند به کشتی متروکه برسند و آن را راهاندازی کنند، و اگر سوخت کافی برای ۹ سال خواب درونسلولی داشته باشند، میتوانند فرار کنند. ایستگاه فضایی به طرز جالبی قدیمی به نظر میرسد (گرافیکهای کامپیوتری ابتدایی، سیستم خنککننده با پروانههای روشن از پشت)، و هیولاها هم همینطور. کارگردان «فده آلوارز» (که با «نفس نکش» و بازسازی «مرده شریر» شناخته میشود)، یک نمایشدهندهی بصری جسور و درامپرداز معمولی است که صحنههای برخورد با بیگانگان را با استفاده از افکتهای عملی اجرا میکند، که در این دوره نوستالژی، برخی از تماشاگران را به اندازه یک هیپستر نسل ایکس با مجموعه وینیلهایش به وجد میآورد.
در اوایل فیلم، چند نفر از شخصیتها از دالانی که پر از آب است عبور میکنند، جایی که با چیزهایی مواجه میشوند که دورشان میچرخند. این ارتشی از «فیس-هاگرها» است، که اکنون تقریباً شبیه به دوستان قدیمی هستند. (در نمایش فیلمی که من حضور داشتم، مدلهای لاستیکی از آنها به عنوان یادگاری تبلیغاتی توزیع شد.) آنها به اندازه گذشته قدرتمند به نظر نمیرسند (من به خاطر ندارم که در «بیگانه» شخصیتها بتوانند به سادگی از شر آنها خلاص شوند)، اما همچنان تصاویر استخوانی و وحشتناک زیادی وجود دارد، و یکی از اینها به یک عضو خدمه به نام «ناوارو» (با بازی «آیلین وو») میچسبد که به زودی یک جنین با فکهای بزرگ را از خود بیرون میدهد. عناصر دیگری نیز وجود دارند که ما را به یاد «بیگانه» میاندازند: یک سوراخ سوزاندهشده در لایههای کشتی، و یک دروید خراب به نام «روک» که نسخه دیجیتالی بازسازیشدهای از «ایان هولم» فقید است (اگرچه شخصیت او در «بیگانه» «اش» نام داشت).
او کمی لاغرتر از آن چیزی است که به یاد دارید، انگار که رژیم هوش مصنوعی گرفته باشد — اما جدی، اگر این آینده بازآفرینی هوش مصنوعی است، بیشتر نگرانکننده است تا امیدوارکننده. مونولوگ هولم در «بیگانه» یکی از نقاط برجسته فیلم بود، اما «Alien: Romulus» فیلمی نیست که شخصیتهایش به همان شیوه برجسته شوند. چند نفر از آنها لهجههای انگلیسی غیرقابل فهمی دارند، و فیلمنامه نیز آنها را پرورش نمیدهد. اما «کیلی اسپینی» از فیلم «پریسیلا»، با چشمان روشن و عزم آرامش، حضورش را به عنوان «رین»، نزدیکترین معادل به «ریپلی» بیباک در اینجا، به نمایش میگذارد.
فیلم «بیگانگان» در سال ۱۹۸۶ توانست آن حس را به اندازه کافی بازآفرینی کند تا به عنوان یک اثر کلاسیک شناخته شود — و اگرچه «بیگانه ۳» (۱۹۹۲) توسط همه، حتی کارگردانش «دیوید فینچر»، مورد نفرت است، اما همیشه حس میکنم که این فیلم به شیوهای آرام و ناخوشایند قدرت خاصی دارد. اما از فیلم «بیگانه: رستاخیز» به بعد (که وقتی عنوان فیلم شبیه به یک پیشنهاد برای سهامداران است، نشانه خوبی نیست)، این سری بیشتر بر اساس نوستالژی و هیجانهای قدیمی فضا-هیولاها پیش رفته تا ترس و وحشت واقعی. حقیقت این است که هر چه بیشتر از فیلمهای «بیگانه» را ببینید، کمتر به عنوان یک کابوس شما را تحت تاثیر قرار میدهند.
با این اوصاف، وقتی میگویم «Alien: Romulus» یکی از بهترین دنبالههای «بیگانه» است، و در ارائه حس خزنده و ترسناک موفقتر از سه فیلم اخیر عمل میکند، به این معنی نیست که شوک و هیبت بازگشته یا این که فیلم به طرز نوآورانهای این سری را بازآفرینی کرده است. برعکس، این فیلم بیشتر شبیه به یک سواری هیجانانگیز و کارآمد است که مثل یک بازی ویدئویی بستهبندی شده است. اما در این سطح، یک اثر ترسناک مطمئن، با فیلمبرداری خلاقانه و در مواقعی اعصابخردکن است. فیلم در دورهای بین «بیگانه» و «بیگانگان» اتفاق میافتد، که این راهی برای بازگشت به گذشته بدون درگیر شدن با پیچیدگیهای داستانی پیشدرآمدها است.
بیشتر داستان در یک ایستگاه فضایی گسترده و متروکه رخ میدهد، شبیه به «نسترومو»، که از کار افتاده و در فضا شناور است. «رین کارادین» (با بازی «کیلی اسپینی»)، یک کارگر معدن، فریب میخورد تا به گروهی از چهار شورشی جوان بپیوندد که قصد دارند از کلونی معدنی «جکسون استار» فرار کنند، که اساساً یک زندان شرکتی دیستوپیایی بدون نور روز است. (رین، پس از به دست آوردن اجازه سفر، متوجه میشود که سیاست تغییر کرده و اکنون باید ۱۲,۰۰۰ ساعت دیگر — یعنی پنج سال — کار کند تا حق سفر پیدا کند.) اگر او و گروه شورشیاش بتوانند به کشتی متروکه برسند و آن را راهاندازی کنند، و اگر سوخت کافی برای ۹ سال خواب درونسلولی داشته باشند، میتوانند فرار کنند. ایستگاه فضایی به طرز جالبی قدیمی به نظر میرسد (گرافیکهای کامپیوتری ابتدایی، سیستم خنککننده با پروانههای روشن از پشت)، و هیولاها هم همینطور. کارگردان «فده آلوارز» (که با «نفس نکش» و بازسازی «مرده شریر» شناخته میشود)، یک نمایشدهندهی بصری جسور و درامپرداز معمولی است که صحنههای برخورد با بیگانگان را با استفاده از افکتهای عملی اجرا میکند، که در این دوره نوستالژی، برخی از تماشاگران را به اندازه یک هیپستر نسل ایکس با مجموعه وینیلهایش به وجد میآورد.
در اوایل فیلم، چند نفر از شخصیتها از دالانی که پر از آب است عبور میکنند، جایی که با چیزهایی مواجه میشوند که دورشان میچرخند. این ارتشی از «فیس-هاگرها» است، که اکنون تقریباً شبیه به دوستان قدیمی هستند. (در نمایش فیلمی که من حضور داشتم، مدلهای لاستیکی از آنها به عنوان یادگاری تبلیغاتی توزیع شد.) آنها به اندازه گذشته قدرتمند به نظر نمیرسند (من به خاطر ندارم که در «بیگانه» شخصیتها بتوانند به سادگی از شر آنها خلاص شوند)، اما همچنان تصاویر استخوانی و وحشتناک زیادی وجود دارد، و یکی از اینها به یک عضو خدمه به نام «ناوارو» (با بازی «آیلین وو») میچسبد که به زودی یک جنین با فکهای بزرگ را از خود بیرون میدهد. عناصر دیگری نیز وجود دارند که ما را به یاد «بیگانه» میاندازند: یک سوراخ سوزاندهشده در لایههای کشتی، و یک دروید خراب به نام «روک» که نسخه دیجیتالی بازسازیشدهای از «ایان هولم» فقید است (اگرچه شخصیت او در «بیگانه» «اش» نام داشت).
او کمی لاغرتر از آن چیزی است که به یاد دارید، انگار که رژیم هوش مصنوعی گرفته باشد — اما جدی، اگر این آینده بازآفرینی هوش مصنوعی است، بیشتر نگرانکننده است تا امیدوارکننده. مونولوگ هولم در «بیگانه» یکی از نقاط برجسته فیلم بود، اما «Alien: Romulus» فیلمی نیست که شخصیتهایش به همان شیوه برجسته شوند. چند نفر از آنها لهجههای انگلیسی غیرقابل فهمی دارند، و فیلمنامه نیز آنها را پرورش نمیدهد. اما «کیلی اسپینی» از فیلم «پریسیلا»، با چشمان روشن و عزم آرامش، حضورش را به عنوان «رین»، نزدیکترین معادل به «ریپلی» بیباک در اینجا، به نمایش میگذارد.